غزل های محبوب من

غزل های محبوب من

بهترین و زیباترین غزل ها را در اینجا بخوانید
غزل های محبوب من

غزل های محبوب من

بهترین و زیباترین غزل ها را در اینجا بخوانید

بــعــد یک ســـــــال بهار آمده، می بینی که؟

بــعــد یک ســـــــال بهار آمده، می بینی که؟
بـــاز تـکــرار به بـــار آمــده، مــــی بینی که؟

سـبـزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
عـــقـــل با عشق کنار آمــده، می بینی که؟

آن کــــــه عمری به کمین بود، به دام افتاده
چــشــم آهـــو به شکار آمده، می بینی که؟

حــمـــد هــــم از لــب ســـرخ تو شنیدن دارد
گــــل سرخی به مــزار آمده، می بینی که؟

غــنــچــه ای مـــژده ی پـژمردن خود را آورد
بــعــد یــک ســـــال بهار آمده، می بینی که؟
«فاضل نظری»

از بـــاغ مـــی ‌بـرنـد چـراغــانی ‌ات کـنـنـــد

از بـــاغ مـــی ‌بـرنـد چـراغــانی ‌ات کـنـنـــد
تا کــــــاج جشن های زمـسـتــانی ‌ات کنند


پـــوشانده ‌اند صـــبـــــــــح تو را ابرهای تار
تنها به این بــهـــــانه کـه بــــارانی ‌ات کنند


یـوسـف! بـه ایــن رها شدن از چاه دل مبند
ایـــن بار می ‌برند کـه زنــدانــــــی ‌ات کنـند


ای گـل گمان مکن به شب جشن می ‌روی
شاید به خــــــــاک مرده ‌ای ارزانی ‌ات کنند


یک نقطه بیش فرق رحـیـم و رجـیـم نیست
از نـقـطـه ‌ای بترس کــــه شیطانی ‌ات کنند


آب طــلــب نکرده همــــیـــشه مراد نیست
گاهی بــهــانه ‌ای است که قربانی ‌ات کنند
«فاضل نظری»

مباش آرام حتی گر نشان از گردبادی نیست


مـبــاش آرام حـتـی گـــــر نشان از گردبادی نیست

به این صحرا که من می آیم از آن اعتمادی نیست

 

بـه دنـبــــــال چه میگردند مردم در شـبـسـتـان ها

در ایـــن مسجد که من دیدم چراغ اعتقادی نیست

 

نــه تـنـهـــــا غم سلامت باد گفتن های مستان هم

گواهی میدهند دنـیـای ما دنیای شــــــــادی نیست

 

چـــــرا بی عشق سر برسـجــــده ی تسلیم بگذارم

نـمـیـخوانم نمازی را که در آن از تــــــــو یادی نیست

 

کــنـــار بـسـتـرم بـنـشین و دستم را بگیر ای عشق

بـــرای آخــــریــــن سوگندها وقـــت زیــــادی نیست

 

مـــرا با چشم های بسته از پـــــل بگذران ای دوست

تــــو وقـتـی با منی دیگر مرا بیم معـــــــــادی نیست

«فاضل نظری»